مشروعیت و مقبولیت نظام از دیدگاه امام خمینی - (ره)
امام خمینی(ره) در کتاب البیع نقل شده که فرمودند:«اگر برای فقها امکان اجتماع و تشکیل حکومت نباشد، هرچند نسبت به عدم تاسیس حکومت اسلامی معذورند؛ ولی منصب ولایت آنان ساقط نمیشود. با اینکه حکومت ندارند، بر امور مسلمین و بلکه بر نفوس مسلمین ولایت دارند.
اسلام میگوید علاوه بر تاکید بر رعایت شرعیات مقدس در بعد فردی، در بعد اجتماعی هم نیازمند راهنما و مدبری هستیم تا در برهههایی از تاریخ، گرفتار جادههای پرپیچوخم نشویم. طبق اعتقادات ما «مشروعیت» تنها از «خداوند جل جلاله» نشات میگیرد و اوست که جانشین خود را روی زمین برمیگزیند و هموست که مصادیق «ولی» را از طریق وحی به نبیاللهالاعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در قرآن کریمش معرفی نموده تا نشانههایی باشد برای مردمانی که در هر عصری به امرار معاش میپردازند و میخواهند مومن آل محمدصلیاللهعلیهوآلهوسلم باشند.
حضرت علامه مصباح یزدی حفظهالله درباره مشروعیت چنین گفتهاند:«منظور از «مشروعیت» این است که کسى حق حاکمیت و در دستگرفتن قدرت و حکومت را داشته باشد و مردم وظیفه خواهند داشت از آن حاکم اطاعت کنند.»(پرسشها و پاسخها، جلد اول، ص ۲۲) ایشان همچنین درباره «ملاک مشروعیت از دیدگاه اسلام» چنین گفتهاند:«در معیار مشروعیت حکومت، شیعه و سنى متفقند که: اگر خدا کسى را براى حکومت تعیین کند، حکومت او مشروعیت دارد و او داراى حق حاکمیت است؛ زیرا بر اساس بینش اسلامى همه جهان ملک طلق خداست و همه چیز از آن اوست. هیچ کس حق تصرف در چیزى را ندارد، مگر با اجازه خدایى که مالک حقیقى همه است.»(همان، ص ۲۷) در مجموع، فردی که حکومتداری میکند، باید از جانب خداوند ماذون باشد تا از بعد حقوقی نیز تمامی اقوال و افعال وی در ساحت اجتماعی، شرعا و قانونا مورد قبول حق تعالی قرار بگیرد.
این داستان، به سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی اشاره دارد؛ آن روز که عالم، مجاهد و مرجع تقلید بزرگوار، مرحوم آیتالله بروجردی رحلت فرمودند، بعد از جریاناتی - که ذکر آن موجب اطاله نوشتار خواهد شد – مردم به امام خمینی(ره) گرایش پیدا کردند، گرچه قبلا عهدنامهای، قراردادی و... با ایشان صورت نگرفته بود تا رسما رهبریت جامعه مسلمان را بهعهده بگیرند. البته طبق ویژگیهایی که در فقه برای «ولی فقیه» ذکر شده، ایشان در آن زمان قابلیت زعامت حکومت را داشتند که این مورد به تنهایی کافی نبود، بلکه «همراهی مردم» هم لازم و ضروری شمرده میشد. یعنی، از بابت «مشروعیت» مشکلی وجود نداشت، منتهی نیاز به «مقبولیت عام» هم بود. در واقع، «اولین بیعت» قابل تامل بعد از اتفاقهای صدر اسلام، در تاریخ جمهوری اسلامی رقم خورد؛ بیعتی که منجر به شروع مبارزه علیه رژیم پهلوی سیاه گردید و نتایجی چون به «زندان رفتن»، «شکنجهشدن»، «تبعید اشخاص مبارز و اثرگذار منجمله خود حضرت امام(ره) به مکانی دیگر»، «به درجه رفیع شهادت نائلشدن» و... را به همراه داشت. آری، اینگونه بود که ایران اسلامی، روزهای متفاوتی را مخصوصا از زمان مشروطیت به بعد تجربه نمود و به گواه تاریخ، بهترین مردمان آزمودهشده در این قرن با مبغوضترین دشمنان داخلی و خارجی آن زمان رودررو شدند و به فوز عظیم پیروزی انقلاب اسلامی رسیدند؛ «طوبی لهم».
اما قضیه «مقبولیت» که - «مشروعیت ولی فقیه به نصب عام از طرف امام معصوم است و مردم در تحقق و عینیتبخشیدن به حکومت فقیه، نقش صد درصدی دارند»(علامه مصباح یزدی، نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، ص ۷۸) - مرتبط با نقش مستقیم مردمی است که با عقل و درایت خویش، شخص و نظامی را پذیرفتهاند که صلاح و مصلحت فردی و اجتماعیشان را از بابت تطابق با موازین اسلامی بهوضوح تشخیص میدهد و از همهکس به امور «دینی و سیاسی» احاطه کاملی دارد و گرفتار سکولاریسم هم نیست. یعنی اگر مردم برای حکومت تمایل نشان دهند و خواستار اعمال حاکمیت از طرف فرد یا گروه باشند که نهایتا حکومتی بر اساس اراده مردم تشکیل بشود، آن حکومت دارای مقبولیت است و در غیر این صورت، از مقبولیت برخوردار نیست.
از بعد تاریخی هم از زمان صدر اسلام «به اتفاق نظر مسلمانان، مشروعیت حکومت رسول الله صلیاللهعلیهوآله از سوى خداى متعال بوده است؛ یعنى خدا حق حکومت را به ایشان عطا فرمود و راى و نظر مردم هیچ نقشى در مشروعیت حکومت آن حضرت نداشت، ولى در تحقق حکومت پیامبرصلیاللهعلیهوآله نقش اساسى از آن مردم بوده؛ یعنى آن حضرت با یک نیروى قهرى حکومت خویش را بر مردم تحمیل نکرد، بلکه خود مسلمانان از جان و دل با پیامبر بیعت کرده، با رغبت حکومت نبوى را پذیرا شدند.» در واقع، «راى خداوند در همه جا مطاع است و اعتبار راى مردم تا وقتى است که با دین تنافى نداشته باشد. بر اساس این مبانى، مشروعیت دینى محور است و بر مقبولیت مردمى برترى دارد.»(علامه مصباح یزدی، پرسشها و پاسخها، صص ۳۴-۲۹)
در نتیجه حاصل چنین برداشتهایی از دو مقوله مهم مقبولیت و مشروعیت این میشود که میان این دو در نظام ولایت فقیه تفاوت اساسی وجود دارد، چراکه هر کدام از اینها از منبع خاص خود نشات میگیرند که اصولا به یکدیگر ارتباطی هم ندارند. از امام خمینی(ره) در کتاب البیع نقل شده که فرمودند:«اگر برای فقها امکان اجتماع و تشکیل حکومت نباشد، هرچند نسبت به عدم تاسیس حکومت اسلامی معذورند؛ ولی منصب ولایت آنان ساقط نمیشود. با اینکه حکومت ندارند، بر امور مسلمین و بلکه بر نفوس مسلمین ولایت دارند. ج ۲، ص ۴۶۶» اینکه گفته میشود «منصب ولایت آنان ساقط نمیشود»، با توجه به عبارتی که در ادامه آمده است، یعنی محل صدور حکم ولایت فقها، اذن شارع مقدس است و نه اینکه مردم باید ولایتشان را بپذیرند؛ در واقع، مبنای مشروعیت، از طرف خداوند نشات میگیرد. همچنان که حضرت علی علیهالسلام در اواسط خطبه سوم نهج البلاغه (معروف به شقشقیه) مىفرماید:«لو لا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله على العلماء ان لا یقاروا على کظه ظالم و لا سغب مظلوم لالقیت حبلها على غاربها و لسقیت آخرها بکاس اولها و لالفیتم دنیاکم هذه ازهد عندی من عفطه عنز؛ اگر نبود حضور فشرده مردم برای بیعت و عهدی که خدای از عالمان گرفته است که بر شکمبارگی ستمگر و محرومیت ستمدیده «صحه» نگذارند، حتما افسار خلافت را رها میکردم و هرگز زیر بار مسئولیت نمیرفتم و همانگونه که در آغاز، خلافت را وانهادم، در پایان نیز میگذاشتم و میدیدید این دنیایی که بدان مینازید و دین بدان میبازید، در دیدگاه من از آب بینی ماده بزی بیارزشتر است.» طبق این روایت، راى، رضایت، کمک مردم، تنها منجر به تحقق عینى حکومت اسلامى مىشود.
برخی معتقدند با استفاده از کتاب «کشف الاسرار، الرسائل، ولایت فقیه، البیع و بیانات امام خمینی(ره)، مخصوصا در پاسخ به نامهای درباره اختیارات گسترده ولی فقیه، این نتیجه به دست میآید که ایشان دارای نظریه «ولایت مطلقه فقیه» بودهاند و در تحقق آن، نقشی برای مردم قائل نبوده، بلکه قائل به نظریه نصب بودند.(اخوان کاظمی، قدمت و تداوم نظریه ولایت مطلقه فقیه از دیدگاه امام خمینی(ره)، ص ۸۱) و عدهای دیگر نیز با توجه به بیانات و موضعگیریهای حضرت امام (ره) اینچنین برداشت کردهاند که ایشان با توجه به مبانی فقهی و سیاسی خود - اگرچه به نظریه نصب و مشروعیت الهی معتقد بودند و تا آخر هم وفادار ماندند - اما در عمل از اختیارات و لوازم آن نظر کمتر استفاده نمودند و به حدی به نقش اساسی مردم و رای آنها در واگذاری قدرت به فقیه و استمرار این نقش تاکید و اهتمام وزریدند که مقبولیت و رای مردم را در حد ابتنای مشروعیت فقیه بر مقبولیت عامه ارتقا بخشیدند. شاید همین تاکیدات موجب شد تا هر یک از دو گروه سیاسی قدرتمند کشور، عقیده ایشان را با نظر خود همراه بدانند؛ در صورتی که در واقعیت، اینچنین نیست. سخن آخر و جمعبندی این است که:«آراى مثبت و موافق مردم، عامل تحقق حاکمیت دینى است؛ یعنى اگر مردم موافق نباشند، حاکمیت دینى برقرار نمىگردد، چراکه چنین حاکمیتى با قهر و غلبه تحقق نمىیابد.»(علامه مصباح یزدی، همان، ص ۳۸- ۳۷)
پیرو مقدماتی که ذکر شد، اگر مردم بر اقوال و افعال حضرت امام(ره) اعتماد نداشتند، دیگر ۲۲ بهمنی رخ نمیداد، مسلما جنگ هشتسالهای هم همینطوری پدید نمیآمد که دویست- سیصد هزار نفر از عزیزان ملت ایران شهید شوند! لازم است به برخی نشانههای مقبولیت مردمی در نظام جمهوری اسلامی اشاره گردد تا بیشتر فهمیده شود:
۱/ بیعت همگانی و انقلابی ملت ایران با رهبری حضرت امام(ره)؛ که از زمان قبل از انقلاب اسلامی شروع شد و تا زمان حیات ایشان ادامه داشت. بعدا با تشکیل مجلس خبرگان رهبری، شرایط انتخاب «رهبر» یا «امام امت» در قانون اساسی ذکر شد و از آن پس، آنها باید رهبر آینده را مشخص نمایند. اصل (۱۰۷) قانون اساسی بدین مطلب اذعان دارد:«پس از مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیتالله العظمی امام خمینی(قدس سره الشریف) که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهای واجد شرایط مذکور در اصل پنجم و یک صد و نهم بررسی و مشورت میکنند، هرگاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای «مقبولیت عامه» یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یک صد و نهم تشخیص دهند، او را به رهبری انتخاب میکنند و در غیر این صورت، یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی مینمایند. رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسئولیتهای ناشی از آن را برعهده خواهد داشت.»
۲/ شرکت در همهپرسی قانون اساسی و لبیک ۲/۹۸ درصد مردم به جمهوریت و اسلامیبودن نظام؛ که بنا به اصرار مرحوم امام (ره) بود که نظر مردم را بدانند؛ چراکه با هوش و ذکاوتشان چنین روزهایی را میدیدند که بخواهند توطئهای ترتیب بدهند و قانون اساسی مدون را نوعی اجبار و فشار سیاسی و اجتماعی در پذیرش حاکمیت نظام تلقی کنند؛ همین ملاحظات و آیندهنگری ژرفاندیش بود که مصمم شدند تا همهپرسی (رفراندم) برگزار شود. «مردم ایران اسلامی اگرچه در طول مبارزات انقلابی خود شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را در سرلوحه شعارهای خود قرار داده بودند و با فریادهای خود اجماع قاطع خود را در مورد جمهوری اسلامی اعلام کرده بودند، اما جهت تثبیت ثمره مبارزات اسلامی خود در روزهای دهم و یازدهم فروردین ۱۳۵۸ با حضور در پای صندوقهای رای، به حکومت «جمهوری اسلامی» رای قاطعی دادند.» برگه رای، دوقسمت داشت و شامل «آری» (رنگ سبز) و «نه» (رنگ قرمز) بود و روی آن چنین درج شده بود:«بسمه تعالی؛ دولت موقت انقلاب اسلامی، وزارت کشور، تعرفه انتخابات رفراندم، تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی که قانون اساسی آن از تصویب ملت خواهد گذشت.» رایدهندگان، میبایست بخش مورد نظر خود را از برگه جدا میکردند و در صندوق رای میانداختند.
امام خمینی(ره) بعد از این اتفاق مبارک، در روز ۱۲ فروردین همان سال، پیامی صادر نمودند که بخشی از آن بازنشر میشود:«من به ملت بزرگ ایران که در طول تاریخ شاهنشاهی، که با استکبار خود آنان را خفیف شمردند و بر آنان کردند آنچه کردند، صمیمانه تبریک میگویم. خداوند تعالی بر ما منت نهاد و رژیم استکبار را با دست توانای خود که قدرت مستضعفین است، در هم پیچید و ملت عظیم ما را ائمه و پیشوای ملتهای مستضعف نمود و با برقراری جمهوری اسلامی، وراثت حقه را بدانان ارزانی داشت. من در این روز مبارک، روز «امامت امت» و روز فتح و ظفر ملت، جمهوری اسلامی ایران را اعلام میکنم. به دنیا اعلام میکنم که در تاریخ ایران چنین رفراندومی سابقه ندارد که سرتاسر مملکت با شوق و شعف و عشق و علاقه به صندوقها هجوم آورده و رای مثبت خود را در آن ریخته و رژیم طاغوتی را برای همیشه در زبالهدان تاریخ دفن کنند... صحیفه امام، جلد ۴، ص ۴۵۲»
۳/ فرار از پادگانها؛ حضرت امام در تاریخ ۱۱ آذرماه ۱۳۵۷، از فرانسه، در پیامی چنین گفتند:«... من از سربازان سراسر کشور خواستارم که از سربازخانهها فرار کنند، این وظیفهای است شرعی که در خدمت ستمکار نباید بود. من از پدرها و مادرها و عائله صاحبمنصبان تقاضا دارم که آنان را از کمک به شاه خائن و اطاعت از صاحبمنصبان خدمتگذار به شاه و اجانب، باز دارند و از درجهداران خواستارم که به ملت خود بپیوندند و افتخار خدمت به مسلمین را احراز کنند...» این پیام با استقبال گسترده سربازان و نیروهای مسلح روبرو شد و نیروهای متدین ارتش و قوای انتظامی که حاضر به رویارویی با مردم نبودند، از پادگانها فرار کردند که این عمل، باعث پیوستن نیروهای مذهبی ارتش به مردم شد و حرکت انقلاب شتاب بیشتری گرفت.
۴/ حضور مردم در تظاهرات خیابانی علیرغم هشدارها و کشتارهایی که پهلوی سیاه ترتیب اثر میداد؛ همان نفوذ کلام رهبری. «مردم را چه کسی آورد به خیابان؟ شماها آوردید، طلبهها آوردند. بله، امام رهبر بود، اگر امام نبود بدون شک این اتفاق اصلا نمیافتاد؛ اما ابزار امام چه بود؟ آن وسیلهای که فکر امام را، خواستهی امام را، آن نیت امام را تحقق بخشید، عملیاتی کرد، اجرایی کرد، حوزهی علمیه بود، طلاب بودند؛ ارتباط انقلاب با حوزهی قم این است.» امام خامنهای، ۲۵/۱۲/۱۳۹۴
۵/ حضور مردم، اعم از نوجوان، جوان، میانسال و پیرها در صحنههای ۸ سال دفاع مقدس و پیروزی در بیشترین عملیاتهای مهم و اثرگذار و همچنین فداکاری همسران و مادران شهدا، در پشت جبهههای حق علیه باطل. مصاحبهای با پدر شهید آرش صبوری صورت گرفته که ایشان ضمن بازگو کردن حضور فرزند و دیگر دوستانش در جبهه، اهمیتدادن به فرمان امام(ره) را اینگونه میگوید:«آرش علاقه زیادی به انقلاب و اسلام و فعالیت در بسیج داشت. فرمان امام برای حضور جوانان در جبهه را که شنید، لحظهای تعلل نکرد و خودش را به منطقه رساند. دوستان دیگر آرش هم همگی عازم جبهه شدند و به نوعی حرف امام برایشان یک حجت و حضور در جبهه یک افتخار بود. آرش وقتی پیام امام را شنید، خیلی برای رفتن بیقراری میکرد و سعی داشت هرچه زودتر خودش را به منطقه برساند.»(سایت جوانآنلاین؛ ۱۶/۱/۱۳۹۴)
۶/ عمل به وصیتنامه حضرت امام (ره)؛ که در واقع بهترین ادامهدهنده راه و رسم پیر جماران خواهد بود و بارها حضرت امام خامنهای دامظلهالعالی بدان اشاره نمودند و جوانان را به خواندن آن سفارش کردهاند. متاسفانه هنوز در عمل به این وصیت، آن هم در مواقع حساس انقلاب اسلامی، مخصوصا در انتخاب پستهای مهم سیاسی که مستقیم یا غیرمستقیم از طرف مردم رقم میخورد، بهطور کامل اقدامی صورت نگرفته است؛ منجمله آن جایی که ایشان نسبت به آینده کشور اظهار نگرانی میکردند و میگفتند:«من در میان شما باشم و یا نباشم، به همه شما وصیت و سفارش مىکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.» پیچ تاریخی مملکت، دقیقا در هر انتخاباتی رقم میخورد که اگر فرد اصلحی را کنار گذاشتیم، دچار رکود، عدم اشتغال جوانان، افزایش قیمتها و ... خواهیم شد.
به عنوان حسن ختام، «سه باور در امام بزرگوار ما وجود داشت، که همین سه باور به او قاطعیت میداد، شجاعت میداد و استقامت میداد: باور به خدا، باور به مردم و باور به خود. این سه باور، در وجود امام، در تصمیم امام، در همه حرکتهای امام، خود را به معنای واقعی کلمه نشان داد... این سه باور، امام را زنده نگه داشت؛ جوان نگه داشت؛ فکر امام و راه امام و طریقه امام را برای این ملت، ماندگار و ثابت کرد؛ آنوقت همین سه باور بهتدریج در مردم ما، در جوانان ما، در قشرهای گوناگون، همگانی شد؛ امید پیدا شد، اعتماد به نفس پیدا شد، توکل به خدا پیدا شد؛ اینها جای یاس را گرفت، جای تاریکنمایی را گرفت، جای بدبینی را گرفت؛ مردم ایران روحیات خودشان را تغییر دادند، خدای متعال هم وضع آنها را تغییر داد: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم»؛ ملت ایران راه خود را، حرکت خود را، انگیزههای خود را اصلاح کردند، خدای متعال هم به آنها کمک کرد، به آنها نصرت داد و پشتیبانی کرد. ۱۴/۳/۱۳۹۲» خداوند مسیر هر کسی را بنا به سلیقه خود آن فرد تغییر خواهد داد. اگر مقبولیت ما مورد قبول حضرت حق باشد، مسلما در منفعت اجتماعی هم اثرگذارتر و قدرتمندتر از دولتهای دیگر خواهیم بود، ولی چنانچه انتخاب مردم شایسته نبود، دیگر نباید توقع داشت خداوند ما و نظام ما را از جمله برترینها قرار دهد!